خاطرات یک روانشناس : شور، شیرین 🙃

روزنوشت‌های یک روانشناس

۳ مطلب با موضوع «مراجع کودک» ثبت شده است

خاطره روانشناس: درد و دل کردن مادر نزد کودک و مشکلات فرزندش

الهه معلم یه مدرسه ابتدایی است و رابطه خوبی با مدیر مدرسه ندارد. از شروع سال تحصیلی دخترش را در همان مدرسه، پایه سوم کلاس خانم قربانی ثبت نام کرده است. الهه رابطه خوبی با الهه نیز ندارد و با یکدیگر کشمکش دارند!

به ناچار، دخترش در کلاس خانم قربانی است و خانم قربانی هم در همان روز اول زمانی که دانش آموز هم حضور داشته به مدیر مدرسه با خشم گفته که من با این بچه کاری ندارم!

چند باری پیش اومد که الهه مشکلات خود با مدیر و معلم سارینا را با همسرش در میان گذاشته و و هر بار نیز این کودک شاهد صحبت های مادرش درباره رنج‌هایی که می‌کشد، بوده است.  در این بین مادر مدرسه محل کارش را به مدرسه‌ای دیگر تغییر می دهد! سارینا می‌ماند و مدرسه‌اش!

- در ذهن کودک این جای می گیرد که پس این مدیر و معلم و مدرسه بد هستند و من هم اونجا نمی روم! (کودک ظرفیت فکری و شناختی بالایی ندارد). در طول یه ماه سارینا فقط ۵ روز مدرسه رفته و با شکایت های از دل درد و دل پیچه و حالت تهوع و ... از حضور در مدرسه و کلاس اجتناب می کند.

- اقدامی برای درمان نمی شود و سارینا به زور به مدرسه برده می شود. او ساعت ها در مدرسه گریه می کند که حالم خوب نیست و چرا نمی گذارید من خونه باشم.

* مشکل نرفتن به مدرسه برطرف شد و او در طول سه هفته گذشته بدون شکایت و گریه در مدرسه حضور دارد.


** لطفا پیش کودکان‌تان درد و دل نکنید و از مشکلات بزرگسالان چیزی نگویید **

موافقین ۱ مخالفین ۰
روزانه‌های من ...

نازنین دختری خون‌گرم، دلنشین، اجتماعی و عقب‌مانده!

نازنین وارد اتاق که شد مثل پرنسس‌ها یه نشست کوچولو کرد،مثلا دو تا سمت دامنش رو گرفت و سلام کرد لبخند

خیلی تو این حالت دوست داشتنی بود و تنها کودکی بود که تاکنون این شکلی سلام داد. بعد پدر و مادرش وارد اتاق شدند و اعلام کردن که موضوع صحبت نازنین است. خب تو این شرایط باید کودک رو بیرون فرستاد تا حرف‌ها و برچسب‌های والدین رو نشنوند (بزرگ‌تر ها همیشه حرف‌های نادرستی می‌زنند!).

از شرایط نازنین گفتند و این که خیلی دختر تو دل بروی هست و یادگیری ضعیفی داره. برای همین یه سال دیرتر خواستیم مدرسه بفرستیم . پرنسس کوچولو رو دعوت کردم که باهاش صحبتی داشته باشم. بعد بررسی بیشتر و تخصصی، تشخیص من سندرم ویلیامز بود. بعد از گفتن این مورد، والدین بیان کردند که متخصص مغز و اعصاب هم همین تشخیص رو داده.

تو چنین شرایطی والدین می‌ایند تا قدرت انکار خودشون رو تقویت کنند که بچه من هیچ مشکلی نداره!. پذیرش این واقعیت توسط پدر و مادر سخت‌ترین مرحله است.

چهره پری‌گونه این کودکان

سندرم ویلیامز

در ویکی پدیا درباره سندرم ویلیامز بیشتر بخوانیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
روزانه‌های من ...

مراجع ۱۳

انسان خودمحور، لذتش را رها نمی‌کند.

خانمی میانسال به همراه دختر بچه‌ای کلاس سوم به کلینیک مراجعه کرده بودند. بدون وقت قبلی یکی دو ساعت منتظر شدند تا بهشون وقت رسید. در شرح مشکل بیان کرد که من مادربزرگ کودک هستم و ۱۲ سال قبل پسرم با خانمی ازدواج کرد و از روز اول با هم مشکل داشتند که داشتند. ۲ سال گذشته رو از هم طلاق گرفتند و هر کدوم دوباره ازدواج کردند.

به خاطر مشکلات زیادی که داشتند، همه پیشنهاد کردیم که زودی بچه‌دار شوند، چون وجود بچه باعث کمتر شدن مشکلات‌شان می‌شود.

- احمقانه ترین پیشنهاد ممکن که اطرافیان به زن و شوهرهای مشکل دار می‌کنند: یکی این‌که با همه کشمکش‌ها بدون حل اصولی آنان، زیر یه سقف بروند و دو دیگر اینکه بچه‌ای به دنیا بیاورند، که خودش مشکلاتی را به دنیای زن و شوهر اضافه می‌کند. -

تو این ۲ سال من از دو نوه‌ام  نگهداری می‌کنم. - یکی ۹ و دیگری ۶ ساله - نه پسرم و نه همسر سابق‌اش هیچ یک بچه‌ها را نمی خواهند! هر یک خانواده جدیدی تشکیل داده‌اند و بچه جدیدی دارند مهر شده

یه بخش از کار با کودکان، استفاده از نقاشی خانواده است که از کودک می خواهیم یه خانواده که دوست داری رو نقاشی بکش: نقاشی ابزاری برای ارتباط با دنیای درونی کودکان است.

خانواده‌ای که کودک کشید شامل یه خواهر و خودش بود! تاثیر عمیقی بر من گذاشت 😔

**فرزندآوری رو هر حیوان و جان‌داری می‌تونه انجام بده، کار مهم‌تر فرزندپروری و قبول مسئولیت‌های آن است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
روزانه‌های من ...