در اینجا از امروز سعی می کنم خاطرات و تجارب مراجعین خودم رو بنویسم. خاطراتی که گاهی شور، گاهی شیرین هستند. نوشتن باعث میشه به مرور شرایط خودم هم بهتر بشه. رها بشم از افکار روزانه خودم!

کار روانشناس و مشاور خیلی سخت هست و چندش :) 

چرا؟ این چه سوالی هست. تصویر زیر رو مجسم کنید. تو جلسات مشاوره و روانشناسی چنین اتفاقی می افتد و روانشناس با شرایطی روبه رو است که فرد استفراغ کرده و همه چیز رو از توی معده‌اش (زندگی‌اش) می‌ریزه روی میز و روانشناس باید بین این مواد بگردد و چرایی و دلیل تداوم و خوب نشدن مراجع رو پیدا کنه :(

عاشقانه کارم رو دوست دارم .



جهان بیمار و رنجور است 

دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست 

اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است


- فریدون مشیری